کرونولوژی استاندارد محاورات افلاطون و شواهد سبک‎شناختی

Authors

محمد باقر قمی

دانشگاه تهران

abstract

چکیده این مقاله به دنبال روشن ساختن دو نکته است: 1. کرونولوژی‎های ارائه‎شده از محاورات افلاطون از ربع آخر قرن نوزدهم تاکنون همگی ساختاری مشابه دارند؛ ساختاری که می توان آن را به جهت غلبۀ کاملش کرونولوژی استاندارد نامید؛ 2. علی‎رغم این حقیقت که ظهور این ساختار مدیون شواهد سبک‎شناختی و متأثر از آن هاست، به جز محاورات متأخر جایگاه دیگر محاورات در این ساختار توسط شواهد یادشده تأیید نمی شود. کرونولوژی استاندارد تمایل دارد محاوراتی همچون منون و جمهوری را پس از محاورات سقراطی و پیش از پارمنیدس و ثئایتتوس قرار دهد. این ساختار همچنین تأکید دارد که این دو محاورۀ اخیر پس از محاورات میانی و پیش از محاورات متأخری چون سوفیست، تیمائوس، فیلبوس و قوانین قرار گیرد. این جستار تلاش می کند نشان دهد به جز شباهت میان این محاورات متأخر و تأخر احتمالی آن ها، جایگاه دیگر محاورات به‎ویژه محاورات میانی، ثئایتتوس و پارمنیدس هیچ‎گونه مبنای سبک‎شناختی ندارد.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

اصول وجودـ معرفت‌شناختی محاورات اولیه افلاطون

در این جستار برآنیم اصول وجود‌شناختی و معرفت‌شناختی افلاطون در محاورات اولیه و به خصوص لاخس، خارمیدس، اوثیفرون، اوتیدموس و هیپیاس بزرگ را بر مبنای سه عنصر آنچه «دور سقراطی» می‌نامیم یعنی پرسش سقراطی، ادعای سقراطی انکار دانش و النخوس مورد بررسی قرار دهیم. حاصل این بررسی شش اصل وجود - معرفت‌شناختی است: شناخت الف، معرفت‌شناسی دوقطبی، وجودشناسی دو‌قطبی، معرفت گسسته، وجود گسسته و م...

full text

زمان بندی محاورات افلاطون و جایگاه زمانی رسالۀ کراتیلوس

فعالیت فلسفی افلاطون که در قالب نامه و محاوره به دست ما رسیده است، دس تکم پنجاه سال به طول انجامید. بدیهی است جریان تفکر انسانی با تغییر شرایط حیاتی همواره متحول م یشود و اگر قرار باشد حاصل این تحول در نمایشی پنجاه ساله نظاره شود، نباید تغییر رویکردها و تفاوت نگرش ها از نگاه محقق مخفی بماند. زمان بندی آثار افلاطون و تعیین تعلق هر یک از آنها به دور های خاص، به محقق کمک می کند هر چه بهتر ارزش مفا...

full text

تجدید نظر افلاطون در وجودشناسی و معرفت‌شناسی پیش از محاورات دوره میانی

این مقاله در جستجوی اثبات این نکته است که برخی از مبانی و اصول معرفت‌شناختی و وجود‌شناختی افلاطون در فاصله میان محاورات دوره اولیه و دوره میانی تغییر کرده است. هر چند این نتیجه به نوعی به تقویت دیدگاه تحول‌گرایان در خصوص رابطه میان محاورات اولیه و میانی می‌انجامد، با توجه به اثبات این تحول در وجودشناسی و معرفت شناسی افلاطون، ضمن بسط آن، به تحولی عمیق‌تر از تحول مد نظر تحول‌گرایان اشاره می‌کند. ...

full text

My Resources

Save resource for easier access later


Journal title:
متافیزیک

جلد ۷، شماره ۲۰، صفحات ۱-۱۸

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023